«زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد»
(سقراط – در دادگاه آتن، وقتی ۷۰ سال داشت و مرگش حتمی بود)
این جمله یکی از تیزترین تیغهای فلسفه است. سقراط با آن نه فقط زندگی خودش، بلکه همهٔ ما را به چالش میکشد.
اگر دوست داری بیا همین حالا، با روش خودِ سقراط، این جمله را به محاکمه بکشیم و ببینیم آیا واقعاً میتواند ادعایش را ثابت کند یا نه!
آیا کسی که هیچگاه باورهایش را بررسی نکرده، واقعاً زندگی می کند یا فقط زنده است؟
سقراط میگفت: اکثر مردم «مُردهاند و نمیدانند».
مردم نفس میکشند، غذا میخورند، تولید مثل میکنند، اما روحشان هرگز بیدار نشده است.
روح آدمی تنها وقتی بیدار میشود که شروع به «آزمودن» کند. یعنی شروع به پرسیدن کند، شروع به شک کند، شروع به درد کشیدن از حقیقت کند.
حالا اگر دوست داشتی، یک کاغذ بردار و بنویس:
«مهمترین باورها و اعتقاداتی که الان دارم و هرگز واقعاً نیازموده ام چیست؟»
بعد، مثل سقراط، شروع کن به پرسیدن:
چرا؟
شواهدش درستی اش چیست؟
اگر کسی این باور نقد کند عصبانی میشوم؟
از او بدم می آید؟ از نقد آن میترسم؟ ولی این باور اگر اشتباه باشد چه؟
اگر درست نباشد چه؟
اگر فردا بفهمم اشتباه بوده، چه چیزی از دست میدهم؟
چه چیزی به دست میآورم؟
چه حسی دارم که بعدها بفهمم یک عمر روی یک اندیشه غلط متعصب بوده ام؟؟؟
این دقیقاً همان لحظهای است که «زندگی نیازموده» تمام میشود
و زندگیِ واقعی آغاز میشود.☺️
✍️دکتر مهدی شمالی
آذر1404